
ورزش ایرانی: یک کوهنورد امریکایی مقیم کوالالامپور که هنگام صعود به قله برودپیک با تیم ایرانی همسفر شده بود، شخصیت سه کوهنورد مفقود شده ایرانی را شگفتآور عنوان کرد.
گریز از کار، لذت طلبی لجام گسیخته ای است که حد و مرزی نمی شناسد. در بین جوانان تازه به دوران رسیده ایرانی این امر بسیار ملموس است. ادامه مطلب ...
ورزش ایرانی: یک کوهنورد امریکایی مقیم کوالالامپور که هنگام صعود به قله برودپیک با تیم ایرانی همسفر شده بود، شخصیت سه کوهنورد مفقود شده ایرانی را شگفتآور عنوان کرد.
آیدین بزرگی، مجتبی جراحی و پویا کیوان به همراه رامین شجاعی و افشین سعدی راهی "برودپیک"، دوازدهمین قلهی مرتفع دنیا در رشته کوه های هیمالیا شدند تا مسیر جدیدی را به قله 8051 متری باز کنند. بزرگی، جراحی و کیوان سه نفری بودند که برای صعود نهایی به قله حمله میکنند. "پسران کوهستان" مسیر جدیدی به قله با نام " مسیر ایران" باز میکنند و پرچم ایران را بر فراز "برودپیک" برافراشته میکنند اما خبر بازگشت آنها از قله غم انگیز است چون دیگر بازگشتی در کار نیست. انگار باید برنگردند تا فتحشان را به گوش همه برسانند، برنگردند تا "مسیر ایران" را فریاد بزنند، برنگردند تا ... این است رسم روزگار امروز ما.
دستی
که خطی گستاخ به باطل میکشد.
این ماییم، دوباره اینجاییم. با هم هستیم ولی تنهاییم. اینجاییم نه از برای خودخواهی، نه از برای خودنمایی، اینجاییم از سر عشق، اینجاییم از سر شور، از سر غرور. اینجاییم از برای رشد، از برای اوج، از سر جنون، اینجاییم برای پایان، پایان یک آغاز، پایانی که آغازی بلند پروازانه تر را نوید دهد.
پایانی که پایان نیست، که شالوده ی آغاز است، که پشتوانه ی آغاز است، که تیر خلاصی است بر نتوانستن ها، بر خود کم بینی ها، بر در حصار ماندن ها، بر گرفتار تکرار شدن ها. آری تیر خلاصی است بر ماندن ها، نرفتن ها، نرسیدن ها، غروبی است برای این فرسایش ها و طلوعی است برای ریشه زدن ها، برای شکوفه دادن ها. بوی خوش تغییر است و مهر ابطال است بر راکد بودن ها.
می خواهیم مال خودمان باشد، راه خودمان باشد، مسیر خودمان باشد، طناب خودمان باشد، از نفس و عرق خودمان باشد. می خواهیم توانستن را معنی کنیم، می خواهیم تغییر را زندگی کنیم، می خواهیم خواستن را بفهمیم، خواستن را بخواهیم. می خواهیم روی آن بزرگ مردی را سفید کنیم که مویش در این راه سفید شد، که قلبش در این راه شکست، که روحش در این راه درد کشید. می خواهیم پیرمردی را شاد کنیم که بغض به گلو نشسته اش فریاد شد، و فریادش به دادگاه برده شد. می خواهیم راهی را برویم که درست است، که رو به اعتلاست. می خواهیم طعنه بشنویم، مسخره شویم، مضحکه شویم، پول هایمان را هدر بدهیم، بدویم، گریه کنیم، خطر کنیم. می خواهیم کوهنورد باشیم، می خواهیم میراث بران شایسته ای باشیم، نمی خواهیم زیر چتر زور باشیم، نمی خواهیم کور باشیم.
آری، ما اینجاییم، تا یادی از کوهنوردی اینک مرده ی کشورمان کنیم، تا کوهنوردی مان را دوباره ورق بزنیم، تا یادگاری از خودمان به جا بگذاریم، توشه ای برای کوهنوردان آینده ی کشورمان. اینجاییم تا بر تن یک کوه هشت هزار متری یادگاری خودمان را بنویسیم، نام ایران مان را حک کنیم، اینجاییم تا دوباره زنده شدن را زمزمه کنیم.
چه کسی است که بتواند جلوی عزم ما بایستد؟ عزم ما از ذره ذره ی وجود کوهنوردان ایران است. عزم ما بی پولی را نمی شناسد، عزم ما خطر را می هراساند، عزم ما نیازی به اجازه ی پشت میز نشینانی ندارد که خود را رئیس و سرپرست می دانند، که خود را تافته ی جدا بافته می دانند، که خود را نخبه می پندارند، که خود را کوهنورد می دانند، که آنان اند که محتاج عزم مایند، که آنان اند که زیر چتر مایند. عزم ما نامه و گواهی و مجوز شورا نمی خواهد. عزم ما ریشه در ذات ما دارد، ریشه در پیشکسوتان ما دارد، ریشه در عمق وجود آنانی دارد که زندگی شان را وقف کوهنوردی این کشور کرده اند. عزم ما عزم جوانی است، عزم پرواز است. عزم ما عاشق است، شکست را نمی شناسد، کارشکنی را نمی فهمد، استهزا را عار نمی داند، طعنه را ننگ نمی شمارد، عزم ما فقط آنجا را می بیند، راس آن ستیغ بلند را.
گفتم ما تنهاییم. ولی نه، ما تنها نیستیم. هزاران چشم به راه ماست، هزاران دست دعاگوی ماست. چشمان مادرم، دستان پدرم، نگاه دوستانم، همه پشتوانه ی ماست. ما تنها نیستیم، چند دهه کوهنوردی پر افتخار پشت ماست، این همه کوهنورد نو جو و نو طلب پشت ماست. پشتوانه ی ما ارز دولتی نیست، حکم قهرمانی نیست، مقام نخبگی نیست. پشتوانه ی ما های و هوی نیست، جنجال نیست، مصاحبه نیست، تلویزیون نیست. پشتوانه ی ما باربر بیچاره نیست، کپسول اکسیژن نیست، طناب ثابت نیست. پشتوانه ی ما عرق جبین ماست، صدای نفس نفس زدن های ماست، بغض در گلوی ماست، اشک حلقه شده در چشم ماست. پشتوانه ی ما سکوت ماست، صبر ماست. پشتوانه ی ما تویی، تو که چند سال تلاش ما را شکست ندانستی. پشتوانه ی ما تویی، نه آن حسودی که از ضعف خودش ما مسخره می کرد، نه آن ضعیفی که خودش جسارت پیمایش صد متر را در طناب خودش ندارد، نه آن کسی که هیمالیانوردی اش در یومارش خلاصه است، نه آن کسی که قهرمان دروغین است. پشتوانه ی ما تویی، تو که با نگاهت، تو که با صدایت، تو که با امیدت، با امیدت به آینده ای روشن برای کوهنوردی این مملکت، ما را راهی می کنی. پشتوانه ی ما تویی که صد متر راه از مسیر اعتلا را بر هزاران متر راه از مسیر تکرار ترجیح می دهی.
می گویند نمی توانید، می گویند کشته می شوید، می گویند شما را چه به این کارها! نخبگان ما نتوانستند، شما که اصلا نخواهید توانست. می گویند راهتان را می بندیم، پایتان را می گیریم. می گویند هیمالیا مال ماست، صعودش هم مال ماست، افتخارش هم فقط مال ماست، کیف و کوکش هم مال ماست، عشق و حالش هم مال ماست. می گویند بروید چند ماه دیگر جواب نامه ی تان را می دهیم، می گویند مگر بچه بازیست، مگر به این آسانی است! می گویند آنجا هییییییییییمااااااااااالیییییییییاسسسسسسسسست، توچال نیست!
می گوییم بترسید، دیر یا زود سردمداریتان به پایان می رسد، می گوییم این صعود برای شما کابوس است و این کابوس رویای ماست. می گوییم نتوانستن برای ما ننگ نیست، قله برای ما هدف نیست.
می گوییم جرات نداشتن ننگ است، هراسیدن ننگ است، درجا زدن ننگ است. می گوییم آری هدف قله نیست، هدف اعتلا است، هدف تجربه کردن است، هدف دیدن است، لمس کردن است، هدف آموختن است، از شکست درس گرفتن است.
می گوییم به شکست های ما بخندید، از ته دل، از سر کیف، نوبت ما نیز می رسد، آن زمانی که شکست های قبلی مان مانند نبردبانی ما را به بالای بالا می رساند. می گوییم اینک بخندید، خنده ی شما هرچه بلند هم باشد در آن پایین ها مانده است.
می گوییم ما از آن بالا به شما می خندیم، از آن بالا همه صدای مارا خواهند شنید، همه پیام ما را خواهند گرفت. می گوییم این پاداش ماست، این نتیجه ی صبر ماست، نتیجه ی پایمردی ماست، نتیجه ی جرات کردن ماست، نتیجه ی اشکهای ماست، نتیجه ی چند دهه کوهنوردی ماست که شما پایتان را بر گلویش گذاشتید، نمی گذارید بلند شود، نمی گذارید نفس بکشد. ولی ما از آن بالا پا بر گلوی شما خواهیم گذاشت، ما از آن بالا شما را پایین خواهیم کشید، ما از آن بالا ترانه ی زندگی را برای کوهنوردی مان خواهیم خواند، دست در دست هم، غرق شادی، غرق غرور، غرق افتخار.
نه ما تنها نیستیم، این کوه با ماست، هنوز هم در عکس هایمان کنارمان ایستاده، هنوز هم نگاهش که می کنیم صدایش را می شنویم. ما را می خواند، به مکتب خانه ی عشقش، به مدرسه ی زندگی اش، مدرسه ی کوهنوردی اش. مشتاق آموختن است، آموختن جسارت، آموختن خود باوری، آموختن پیشرفت. ما را می خواند به بهشت گم شده اش، ما را می خواند با همه ی بادهای سهمگینش، با همه ی بهمن های مهیبش، با صدای خرد شدن یخهایش. با آن که بر همه ی دنیای اطرافش محیط است، با آنکه همه را از بالا می بیند، اما ما را می خواند تا محاط ما شود، ما را می خواند تا خودش را خاک پای ما کند. نه به این خاطر که ما کسی باشیم، نه به این خاطر که ما در مقابلش عددی باشیم، که خود می دانیم در دریایش مثل حبابی هستیم و در آسمانش کمتر از ذره ی کاهی.
ما را می خواند چون می داند در فضای ماتم زده و درمانده ی کوهنوردی کشورمان، فقط اوست که می تواند دست ما را بگیرد. ما را می خواند چون می داند به او پناه آورده ایم، ما را می خواند چون می داند که ما فرعیم و اصل صدها یا شاید هزاران کوهنورد جوانی هستند که باید با مرام و مکتبش تربیت شوند. ما را می خواند چون خودش بزرگ است، رو به بالاست و از سر به زیر بودن ها خسته است، ما را می خواند چون جسارت تعرض به حریمش را داشتیم، چون پیام ما پیام ما نسیت، پیام کوهنوردان ایران زمین است، پیام تغییر است.
نه این ما نیستیم. تنها هم نیستیم. این شمایید. شما که این راه را ادامه خواهید داد، شما که این تفکر را زنده نگه خواهید داشت، شما که فریب تکرار را نخواهید خورد، در باتلاق عاشقان میز و صندلی فرو نخواهید رفت. این شمایید که غرور مایید، که پیشران مایید، که انگیزه ی مایید. این دستان شماست که دعا گوی ماست، که خیرخواه ماست. این شمایید که همیشه زنده خواهید ماند، که آینده متعلق به شماست، که آینده متکی به شماست. آری این شمایید، فقط کافیست بخواهید، بهترین ها را، رشدکردن ها را، بالاترین ها را، اولین ها را.
/font>
اگر مواد غذایی زیر را به رژیم غذایی خود اضافه کنید می توانید بدون دارو التهاب زانوهایتان را کم کنید.
نوشیدنی حاوی پودر سویا (حاوی ۴۰ گرم پروتئین)
. شما می توانید همین تاثیرات را از مواد دیگری مثل شیر با سویا، همبرگر سویا و … دریافت کنید.
خوردن روزانه مقداری میوه، خطر آسیب استخوان را کاهش می دهد
به نظر می رسد بهترین میوه ها برای درد زانو عبارتند از آنهایی که ویتامین ث دارند، مانند کیوی، پرتقال، انبه و گریپ فروت. تحقیقات احتمال داده که ویتامین ث باعث می شود که درد و التهاب زانو ها و ساختارهای حمایت کننده آنها کاهش یابد.
ماهی و روغن آن در التیام درد ناشی از آرتریت نقش دارند. اسید چرب امگا-۳ علاوه بر سرکوب کردن مواد شیمیایی که باعث آرتریت می شوند، پروتئین هایی که در از بین بردن غضروف زانو نقش دارند را نیز نابود می کند.
.۲ واحد روغن ماهی در هفته یا روزانه یک گرم کپسول امگا-۳ میل کنید تا درد زانوی کمتری داشته باشید.
منبع: readers digest
مترجم: سپهر پیش بین
نکات مهم در برخورد با خرس ها عبارتند از: - از مسیرهای حرکت خرسها اجتناب کنید. با کمی دور شدن از مسیر حرکت خرسها و یا محل تغذیه آنها، (مانند تمشکزارهای کوچک) احتمال برخورد شما با یک خرس به طور قابل ملاحظهای کاهش مییابد. - استفاده از نور در شب، قدم زدن یا دویدن در تاریکی بدون چراغ، سر و صدا یا بازدارنده مناسب معادل درخواست از خرس برای حمله میباشند. همچنین سعی کنید از محدود اصلی فعالیتهای خرسها دور بمانید. بنابراین از تنهایی در مناطق بکر طبیعی پرهیز و از هدفون استفاده نکنید. حرکت بصورت جمع دو نفره یا بیشتر توام با سروصدا و روشن نمودن چراغ پیشانی حیوانات وحشی را دور می کند به محض اینکه شما پخش شدید شانس به شما پشت میکند. - حفظ خونسردی به طور کامل - توجه به این نکته که اکثر خرس ها، تمام تلاش خود را برای دور شدن از انسان ها انجام داده و فقط در مواردی که احساس کنند، انسان قصد آزار رساندن به آنها را دارد، حمله می کنند. - در مقابل خرس قهوهای تا زمانی که به شما حمله نکرده، ادای شخص مرده را درنیاورید.اگر بر روی زمین و زیر ضربات خرد کننده خرس قرار دارید این ممکن است که یک راه حل خوب به نظر برسد اما در بقیه اوقات انتخاب بدی است و ممکن است که خرس را به جهت بررسی اوضاع به سمت شما جلب کند. - عدم ایجاد واکنش یا حالت دفاعی زمانی که خرس ها به افراد نزدیک تر می شوند، زیرا این اعمال برای آنها تهدید به شمار رفته و ممکن است تصمیم به حمله بگیرند. - عدم برقراری ارتباط چشمی با خرس ها که این حالت هم یک نوع تهدید برای این حیوان به شمار آمده و ممکن است درصدد آسیب رساندن برآید. - بالا نرفتن از درخت - پرهیز از دفاع یا صحبت کردن با صدای بلند و جیغ زدن - قرار نگرفتن بین یک خرس مادر و فرزندش و در صورتی که این اتفاق بیفتد، لازم است هر چه سریع تر از بچه خرس فاصله گرفته شود. - همراه داشتن وسیله دفاعی. استفاده از اسپری فلفل، حرکت دستان یا پرتاب سنگ و چوب در هنگام حمله این حیوان مؤثر است. دافع خانگی مانند مواد سفید کننده، گلولههای نفتالین و فلفل نمیتوانند خرسها را دور کنند. در حقیقت، این مواد اغلب میتواند آنها را به نزدیک شدن به شما به جهت بررسی بوی متفاوت تحریک کند.یاد بگیرید که از اسپری فلفل به طور صحیح استفاده کنید و همیشه در دسترستان باشد. - خودداری از رفتن به سمت لاشه ها - در نزدیک چادرتان غذا نخورید، حداقل در فاصله ۱۰۰ متر دورتر از چادر خود غذا بخورید. از ظروف مقاوم در برابر خرسها برای ذخیره مواد غذایی خود استفاده کنید و آنها را دور از دسترس قرار دهید. همیشه به کمپ در حالی نزدیک شوید که اسپری فلفلتان در دستتان آماده باشد.
گستره وسیعی از ایران زیستگاه خرسهای قهوهای است. از غرب استان خراسان شمالی و رشته کوه البرز کمکم جان میگیرد تا گوشه شمال غرب و استان آذربایجان و از جنوب همین استان تا کرانههای شمالی استان خوزستان و دامنههای زاگرس، زیستگاه حدود ۲۰۰۰ خرس قهوهای است. سرزمینهایی که در فصول معتدل، کمی گستردهتر هم میشوند، طوری که در اواخر زمستان حتی در شمال پایتخت ایران هم میتوان سراغ آنها را گرفت. در این مناطق خرس قهوه ای، شغال و گراز بیشترین گونه های زیستی را تشکیل می دهند. آمار نشان میدهد که حملات خرسها در طبیعت فصلی میباشد و تعداد حملات در پاییز در خلال فصل شکار بیشتر از بهار اتفاق میافتد. فصل تمشک تابستانه نیز زمان اوج برخورد دیگر بین انسان و خرسها میباشد. ساعت روز نیز میتواند در اینکه حمله چگونه شکل میگیرد نقش بازی کند. احتمال برخورد شما با یک خرس در طی یک پیاده روی شبانه در مجاورت یک رودخانه پر ماهی نسبت به همان پیاده روی در طی روز در حالی که سر و صدا میکنید بسیار بیشتر است.