کوهنوردی و طبیعت گردی

گزارش صعود و گردش ها

کوهنوردی و طبیعت گردی

گزارش صعود و گردش ها

لذت غربی

گریز از کار، لذت طلبی لجام گسیخته ای است که حد و مرزی نمی شناسد. در بین جوانان تازه به دوران رسیده ایرانی این امر بسیار ملموس است. ادامه مطلب ...

خاطرات مهندس امریکایی از کوهنوردان ایرانی مفقود شده در قله برودبیک

ورزش ایرانی: یک کوهنورد امریکایی مقیم کوالالامپور که هنگام صعود به قله برودپیک با تیم ایرانی همسفر شده بود، شخصیت سه کوهنورد مفقود شده ایرانی را شگفت‌آور عنوان کرد.

 
ادامه مطلب ...

بر کوهنوردان ایران در برودپیک چه گذشت؟

آیدین بزرگی، مجتبی جراحی و پویا کیوان به همراه رامین شجاعی و افشین سعدی راهی "برودپیک"، دوازدهمین قله‌ی مرتفع دنیا در رشته کوه های هیمالیا شدند تا مسیر جدیدی را به قله 8051 متری باز کنند. بزرگی، جراحی و کیوان سه نفری بودند که برای صعود نهایی به قله حمله می‌کنند. "پسران کوهستان" مسیر جدیدی به قله با نام " مسیر ایران" باز می‌کنند و پرچم ایران را بر فراز "برودپیک" برافراشته می‌کنند اما خبر بازگشت آنها از قله غم انگیز است چون دیگر بازگشتی در کار نیست. انگار باید برنگردند تا فتحشان را به گوش همه برسانند، برنگردند تا "مسیر ایران" را فریاد بزنند، برنگردند تا ... این است رسم روزگار امروز ما.

آغاز عملیات؛ فتح برودپیک از مسیر ایران
برودپیک با ارتفاع 8051 متر در رشته کوه قراقرون در شمال شرقی پاکستان و در مرز با چین قرار دارد. برودپیک بخشی از رشته کوه‌های عظیم هیمالیا است که سه قله‌ی مجزا به ارتفاع‌های 8051 متر (قله اصلی)، 8016 متر (قله مرکزی) و 7550 متر (قله شمالی) دارد و فتح آن ممکن است تا 6 هفته طول بکشد.
کمپ پایگاهی این رشته کوه در ارتفاع 5000 متری است و کمپ‌های میانی در ارتفاعات 6200 متر، 6800 متر و 7300 متر واقع شده‌اند که معمولا برای صعود به قله به 6 تا 9 هفته زمان نیاز است. گروه پنج نفره ایرانی در حالی به فکر گشایش "مسیر ایران" به برودپیک است که تنها پشتیبانشان همتشان است و تنها یاورشان، اراده‌ی خود.
اما آیدین بزرگی قبل از سفر درد دل نامه‌ای می‌نویسد و از رفیقش می‌خواهد پس از اعزام آن را منتشر کند. آیدین می‌نویسد: " این ماییم، دوباره اینجاییم. با هم هستیم ولی تنهاییم. اینجاییم نه از برای خودخواهی، نه از برای خودنمایی، اینجاییم از سر عشق، اینجاییم از سر شور، از سر غرور. اینجاییم از برای رشد، از برای اوج، از سر جنون، اینجاییم برای پایان، پایان یک آغاز، پایانی که آغازی بلند پروازانه تر را نوید دهد."


تیم اعزامی به پاکستان
انگار آیدین از آخر قصه خبر دارد: " اینجاییم برای پایان، پایان یک آغاز"

بر کوهنوردان ایران در برودپیک چه گذشت؟

2 تیر 92، در مسیر کمپ اصلی

تیم در مسیر کمپ اصلی قله برودپیک مستقر شده و حرکت خود را به سمت کمپ اصلی برودپیک آغاز می‌کند. تنها سه روز تا رسیدن به کمپ اصلی قله فاصله است.

15 تیر 92، رسیدن به ارتفاع 6600 متری

تیم موفق به برپایی چادر خود در ارتفاع 6600 متری شده است. در آخرین تماس برنامه بعدی شناسایی مسیر و تلاش جهت هم هوایی تا ارتفاع 7100 عنوان شده است. حال کلیۀ اعضای تیم خوب گزارش شده است.

21 تیر 92، استقرار در کمپ اصلی

تیم گشایش "مسیر ایران"، در کمپ اصلی مستقر است. با توجه به پایان دورۀ هم هوایی و پیش‌بینی جبهۀ هوای خوب چند روزه در منطقۀ یخچال بالتورو توسط سایتهای معتبر و تیمهای حاضر در منطقه، تیم تلاش نهایی خود را جهت صعود به قله و گشایش مسیر "ایران" در جبهۀ جنوب غربی آغاز می کند.

در زمانبندی، روز یکشنبه 23 تیر ماه روز تلاش جهت حملۀ نهایی به قله در 2 کردۀ 3 و 2 نفره تعیین شده است.

25 تیر 92، رویایی که به حقیقت پیوست، گشایش "مسیر ایران"

پرچم ایران بر دوازدهمین قله مرتفع جهان برافراشته می‌شود. رویای گشایش " مسیر ایران" بر فراز برودپیک محقق می‌شود. آیدین بزرگی، مجتبی جراحی و پویا کیوان سه نفری هستند که قله را از مسیر ایران فتح می‌کنند.

باشگاه آرش اینچنین گزارش می‌دهد: " تیم هیمالیا نوردان باشگاه کوه نوردان آرش پس از سه تلاش در سالهای 90،88 و 92 موفق به گشایش مسیر"ایران" در جبهۀ جنوب غرب قلۀ برودپیک شد.

اعضای تیم پس از تلاشی سخت مقارن عصر امروز موفق به صعود قله شدند. اشک شادی بر گونه های همۀ دوستداران این تیم نشست. به امید بازگشتی ایمن برای تمامی اعضای تیم.

27 تیر 92، تیم مسیر بازگشت را گم می‌کند

تیم سه نفره در بازگشت از قله مسیر را گم می‌کند و دچار مشکل می‌شود. در ساعت 7 و 55 دقیقه بعد از ظهر، آیدین بزرگی از نزدیکی گردنه برودپیک با کیومرث بابازاده تماس گرفت و گفت که چادرشان پاره شده، حال یکی از اعضای تیم هم خراب است و نیاز به آب و غذا و کمک برای پایین آمدن دارند.

بابازاده به آیدین گفته که امروز تمام تلاش ها برای رساندن کمک به تیم صورت گرفته و مقداری آب و غذا هم به کمپ سوم رسانده شده است. همچنین به آیدین گفته است که مختصات جی پی اس محل استقرار خود را پیامک کند و حداکثر مقاومت خود را بکنند تا فردا نیروی کمکی به آنها برسد. بابازاده درخواست دارد که دوستان، تلفن او را اشغال نکنند تا آیدین در تماس گرفتن دچار مشکل نشود.

28 تیر 92، وضعیت بحرانی می‌شود، تلاش گروه های سوئیسی و آمریکایی برای یافتن تیم

پس از گفتگوهایی که با کوه نوردان سوییسی و آمریکایی و نمایندگان شرکت ATP انجام شد، یک فراخوان برای کمک به تیم ایرانی برودپیک داده شد. (توضیح این که به باربران ارتفاع، در ازای مشارکت در کار جستجو و نجات، قول پاداش مالی خوب داده شده است).

- ساعت 6 صبح: آیدین تماس گرفت و گفت مانند سابق زمینگیر شده و قادر به حرکت نیستند.

- ساعت 8 صبح: دو نفر باربر پاکستانی که نیمه شب از کمپ برای امداد حرکت کرده بودند در منطقه ای بالاتر از کمپ سوم در حال تراورس به طرف گردنه برودپیک (محدوده حضور تیم) مشاهده شدند.

- ساعت 9 صبح: یک تیم دو نفره از کوهنوردان سوئیسی که نیمه شب از کمپ اصلی "کی 2" برای امداد حرکت کرده بودند نزدیک به کمپ 1 رسیده و اعلام کردند که قصد ادامه صعود دارند.

- ساعت 9:30 : سرپرست تیم سوئیسی اعلام کرد که تیمهای دیگری نیز تشکیل شده و قصد دارند به دنبال تیم نخست به بالا صعود کنند.

- ساعت 10 صبح: آیدین مجددا تماس گرفت و وضعیت شان را بحرانی اعلام کرد.

- ساعت 1 بعد از ظهر: در تماسی که با کمپ اصلی برودپیک برقرار شد مشخص شد که باربرهای ارتفاع پس از تلاشی ناموفق برای رسیدن به گردنه، متاسفانه به کمپ سوم مراجعت کرده اند. همچنین تیم سوئیسی در تلاش برای رسیدن به کمپ دوم است.

- ساعت 1:30 : تلاش می شود امروز افراد دیگری که در منطقه هستند برای امداد رسانی به سمت گردنه صعود کنند.

بعد از ظهر 28 تیر 92، قطع ارتباط با تیم


در ساعت 16:45 رامین شجاعی (یکی از اعضای تیم در کمپ 3) برای کنترل و تشکیل گروه های امدادی خود را از کمپ 3 به کمپ اصلی رسانده و تماس های لازم با شرکت ATP و کوه نوردان مستقر در کمپ های اصلی برودپیک و K2 گرفته می‌شود.

امشب دو نفر باربر ارتفاع که در کمپ 3 مستقر هستند سعی می کنند در تلاشی مجدد خود را تا ساعت 7 صبح به گردنه برسانند که وقت کافی برای تجسس داشته باشند.

کوه نوردان سوئیسی که در کمپ 2 مستقر هستند با لوازم و تجهیزات بعدی خود را به گردنه می رسانند. تیم های دیگر نیز در حال تشکیل است. تماس دائم بین کمپ اصلی برودپیک و ستاد تهران بر قرار است و تا این ساعت ( 22:00 ) از طرف آیدین تماسی گرفته نشده.

29 تیر 92، وضعیت گروه وخیم می‌شود

در حدود ساعت 13:30 دو مرحله تماس تلفنی با آیدین بزرگی برقرار شد. آنچه از صحبت های نامنظم و پراکنده وی به نظر می رسد این است که وضعیت نامناسب جسمانی و مشکلات ناشی از اقامت طولانی در ارتفاع بر آنها غلبه کرده و متاسفانه مکالمه ای که کمک به یافتن نامبردگان و یا اطلاع از وضعیت جسمانی همراهان وی (پویا کیوان و مجتبی جراهی) باشد امکان پذیر نشده است. بلافاصله موارد به رامین شجاعی در بیس کمپ برودپیک منتقل شد و وی در تلاش برای اعزام تیم دیگری به کمپ های بالاتر است.

ساعت 19.30 آیدین زنگ زد و تقاضای کمک کرد. تغییر محل داده و ارتفاع را 3500 متر اعلام کرده که به نظر اشتباه است چرا که رسیدن او به این ارتفاع غیر ممکن است. اما سایر مشخصات با عکسها و نقشه های منطقه مطابقت دارد. به نظر می‌رسد همان مسیر را که اشتباه پایین رفته بودند و دوباره بالا برگشته اند به تنهایی دارد پایین می‌رود و به بالای سر یک دیواره مهیب رسیده.

اقدامات پس از تماس:

- سعی می‌شود از طریق موبایل آیدین مشخصات جغرافیایی جی پی اس به وسیله مقامات دولتی پیدا شود.

- هلی کوپتری که بتواند کوه نوردان را از بیس کمپ کی دو به بیس کمپ برود پیک حمل کند آماده پرواز است.

- رامین در حال مذاکره با کوه نوردان حاضر در منطقه است که هر کسی که کمک کند کلیه هزینه های آن به انضمام پاداش قابل توجه پرداخت میشود.

30 تیر 92، توماس لامل به کمک تیم جستجو می‌رود

از ساعت 19.30 دیروز تماسی از آیدین گرفته نشده. هنوز نتوانسته ایم مشخصات جغرافیایی تلفنهای دیروز را بدست آوریم. در همین ساعت 8.25 صبح Thomas Lammle کوه نورد و راهنمای معروف آلمانی توسط هلی کوپتر در کمپ اصلی برودپیک پیاده می‌شود. در برودپیک هلی کوپتر فقط در محدوده بیس کمپ توان نشست و برخواست دارد. رامین اعلام کرده توماس را شاید بتواند به همراه چند کوه نورد دیگر در همین ساعت به بالا اعزام کند.

هلی کوپتر در چند پرواز تا حد ممکن از منطقه حادثه عکاسی کرده است، توماس در این پرواز ها حضور داشته است. در این لحظه هلی کوپتر به کمپ اصلی برگشته است و رامین شجاعی با کمک برهمنی و چند نفر دیگر در حال بررسی عکس ها هستند. هنوز ارتباط عزیز و افشین با دو نفر پاکستانی که روز قبل روی گردنه رفته بودند برقرار نشده است.


وقایع روز:

- آیدین هنوز تماسی نگرفته است.

- توماس آخرین عکس های گرفته شده را به سفارت آلمان در اسلام آباد برده است تا با کمک کوه نوردان آلمانی و امکانات موجود در سفارت آن ها را تجزیه و تحلیل کرده و نظر خود را ارائه دهد.

- افشین سعدی در حال حاضر در کمپ 3 برودپیک با آب و غذا مستقر است.

- رامین شجاعی در کمپ اصلی K2 مشغول مذاکره با کوه نوردان خارجی است.

- با بدست آوردن GPS تلفن ماهواره ای مشخص شد که تیم گردنه مابین قله اصلی و فرعی را با گردنه اصلی بین کمپ سوم و قله فرعی اشتباه گرفته و خود را در موقعیت خطرناکی قرار داده است.

31 تیر 92، منصرف شدن برخی کوهنوردان خارجی از کمک

آیدین از ساعت 19:30 روز شنبه 29 تیر 92 دیگر تماسی نگرفته ، شرکت ATP جهت پرواز بالگرد در آمادگی کامل است. کوهنوردان خارجی مستقر در کمپ اصلی برودپیک و K2 بعد از دیدن محل آخرین اسکان بچه ها که از تلفن ماهواره ای آنها به دست آمده به علت دشواری مسیر،امداد را خارج از توان خود برآورد کرده و نمی توانند همکاری کنند.

اول مرداد 92، خالی شدن بیس کمپ از تیمهای جستجوی خارجی

تماس تلفنی برقرار نشده. فردا بیس کمپ برودپیک از تیم های خارجی تخلیه میشود و فقط رامین با چند خدمه باقی می ماند. در K2 کوه نوردان عازم آخرین تلاشهای خود شده اند و حاضر به امداد رسانی در برودپیک نشده اند. در تمام روز تماس با شرکت ATP برقرار بود و چند باربر و دو فروند هلی کوپتر آماده عملیات هستند. (باربران قادر به انجام کار فنی در ارتفاع بیش از 7000 متر نیستند)

نظرات دنیس اوربکو و سیمونه مورو پس از بی نتیجه ماندن جستجوها: " می خواهم محل بیواک را در عکس پیوست نشان دهم، تیم 5 روز است که آنجا است و تمامی تیمهای امداد شامل باربرهای ارتفاع پاکستانی نتوانستند آنها را پیدا کنند ما از هلی کوپتر برای عکس برداری استفاده کردیم ولی نتوانستیم آنها را در عکسهایی که با هلی کوپتر گرفته شده، پیدا کنیم و از شنبه عصر تماسی نیز از آنها نداشته ایم."

بعد از ظهر اول مرداد 92، "کارشناسان می‌گویند آنها نمی‌توانند زنده باشند"

جست‌وجوگران در قله‌ی برودپیک هیمالیا دیگر شانسی برای بازگشت سه کوهنورد ایرانی قائل نیستند، می‌گویند آنها نمی‌توانند پس از شش روز زنده باشند؛ کوهنوردانی که برای برافراشتن پرچم ایران و باز کردن مسیری با نام " مسیر ایران" به دوازدهمین قله مرتفع جهان صعود کردند اما بازگشتی نافرجام داشتند.


برودپیک
بزرگی، جلالی و کیوان موفق شدند با راهگشایی مسیری جدید به نام ایران، پرچم ایران را بر فراز دوازدهمین قله‌ی مرتفع دنیا برافراشته کنند اما در کوهستان با عظمت و شاید هم بی رحم هیمالیا گرفتار شدند. حالا هم پس از شش روز جست‌وجوگران قطع امید کرده‌اند و دیگر شانسی برای زنده ماندن پسران کوهستان قائل نیستند.

مسوول باشگاه کوهنوردی آرش که به پاکستان سفر کرده، تلاش های صورت گرفته برای نجات سه کوهنورد ایرانی را بی نتیجه عنوان می‌کند.

همایون بختیاری که در پاکستان به سر می‌برد به خبرنگار ایسنا می‌گوید: تمام کارهای لازم برای یافتن این عزیزان انجام شد اما متاسفانه به نتیجه نرسید. هم‌اکنون در منطقه حضور دارم و در صحبتی که با توماس لامل بهترین کوهنورد به زعم بسیاری از کارشناسان داشتم متاسفانه اعلام کرد از نظر آنها این کوهنوردان به صورت قطعی جانشان را از دست داده‌اند. به نظر لامل این سه کوهنورد در فاصله‌ی 500 متری پایین‌تر از قله یعنی حدود ارتفاع 7500 تا 7700 متری هستند که هنگام پایین آمدن از قله مسیر را اشتباه رفته و دچار این حادثه شده‌اند.

بختیاری ادامه می‌دهد: این سه کوهنورد مسیر جدیدی را به نام خود و ایران ثبت کردند و پرچم ایران بر فراز قله نمایان است اما هنگام بازگشت دچار این حادثه شدند. باشگاه آرش تمام تلاش خود را برای یافتن این عزیزان و حتی یافتن اجساد آنها انجام داد اما دیگر نمی‌شود کاری انجام داد. لامل به ما توصیه کرد که هیچ عملیات امدادی دیگری برای یافتن این کوهنوردان و حتی پایین آوردن اجساد آنها انجام نشود؛ چرا که آنها در جایی هستند که کمک‌رسانی برای پایین آوردن اجسادشان هم خطرناک است. هلی‌کوپترها تا ارتفاع 8 هزار متری هم بالا رفتند که این واقعا کار خطرناکی است؛ چرا که هلی‌کوپتر نباید این‌قدر اوج بگیرد. شش روز کامل را برای پیدا کردن این عزیزان تلاش کرده‌ایم اما متاسفانه نتیجه نداد.

و در آخر باز به درد دل نامه‌ی آیدین بزرگی می‌رسیم: " اینجاییم برای پایان، پایان یک آغاز... می‌خواهیم مال خودمان باشد، راه خودمان باشد، مسیر خودمان باشد، طناب خودمان باشد، از نفس و عرق خودمان باشد. می خواهیم توانستن را معنی کنیم، می خواهیم تغییر را زندگی کنیم"

مجتبی، پویا و آیدین برنگشته اند. چشمها به انتظار معجزه نشسته اند اما روزهای سپری شده امید را در قلبمان قفل کرده اند. "پسران کوهستان" مسیر ایران را به برودپیک باز کرده اند. این یک آغاز است برای " مسیر ایران" اما یک پایان غرورانگیز برای مجتبی، پویا و آیدین... حالا این راه خودشان است، مسیر خودشان است و از طناب خودشان، از نفس و عرق خودشان، اما " پسران کوهستان" هنوز برنگشته اند.
نامه‌ای از «آیدین بزرگی» یکی از سه کوهنورد
به نام برودپیک، به امید تغییر
من وتو یکی دهانیم
که با همه آوازش، به زیباتر سرودی خواناست.

من و تو یکی دیدگانیم
که دنیا را هر دم، در منظر خویش تازه‌تر می‌سازد.

نفرتی
از هر آنچه بازمان دارد، از هر آنچه محصورمان کند، از هر آنچه واداردمان، که به دنبال بنگریم.

دستی

 که خطی گستاخ به باطل می‌کشد.

 

من و تو یکی شوریم
از هر شعله‌ ای برتر، که هیچ گاه شکست را بر ما چیرگی نیست
چرا که از عشق رویینه تنیم.

و پرستوئی که در سرپناه ما آشیان کرده است
با آمد شدنی شتابناک
خانه را از خدائی گمشده لبریز می‌کند.

شاملو


این ماییم، دوباره اینجاییم. با هم هستیم ولی تنهاییم. اینجاییم نه از برای خودخواهی، نه از برای خودنمایی، اینجاییم از سر عشق، اینجاییم از سر شور، از سر غرور. اینجاییم از برای رشد، از برای اوج، از سر جنون، اینجاییم برای پایان، پایان یک آغاز، پایانی که آغازی بلند پروازانه تر را نوید دهد.
پایانی که پایان نیست، که شالوده ی آغاز است، که پشتوانه ی آغاز است، که تیر خلاصی است بر نتوانستن ها، بر خود کم بینی ها، بر در حصار ماندن ها، بر گرفتار تکرار شدن ها. آری تیر خلاصی است بر ماندن ها، نرفتن ها، نرسیدن ها، غروبی است برای این فرسایش ها و طلوعی است برای ریشه زدن ها، برای شکوفه دادن ها. بوی خوش تغییر است و مهر ابطال است بر راکد بودن ها.

می خواهیم مال خودمان باشد، راه خودمان باشد، مسیر خودمان باشد، طناب خودمان باشد، از نفس و عرق خودمان باشد. می خواهیم توانستن را معنی کنیم، می خواهیم تغییر را زندگی کنیم، می خواهیم خواستن را بفهمیم، خواستن را بخواهیم. می خواهیم روی آن بزرگ مردی را سفید کنیم که مویش در این راه سفید شد، که قلبش در این راه شکست، که روحش در این راه درد کشید. می خواهیم پیرمردی را شاد کنیم که بغض به گلو نشسته اش فریاد شد، و فریادش به دادگاه برده شد. می خواهیم راهی را برویم که درست است، که رو به اعتلاست. می خواهیم طعنه بشنویم، مسخره شویم، مضحکه شویم، پول هایمان را هدر بدهیم، بدویم، گریه کنیم، خطر کنیم. می خواهیم کوهنورد باشیم، می خواهیم میراث بران شایسته ای باشیم، نمی خواهیم زیر چتر زور باشیم، نمی خواهیم کور باشیم.

آری، ما اینجاییم، تا یادی از کوهنوردی اینک مرده ی کشورمان کنیم، تا کوهنوردی مان را دوباره ورق بزنیم، تا یادگاری از خودمان به جا بگذاریم، توشه ای  برای کوهنوردان آینده ی کشورمان. اینجاییم تا بر تن یک کوه هشت هزار متری یادگاری خودمان را بنویسیم، نام  ایران مان را حک کنیم، اینجاییم تا دوباره زنده شدن را زمزمه کنیم.

چه کسی است که بتواند جلوی عزم ما بایستد؟ عزم ما از ذره ذره ی وجود کوهنوردان ایران است. عزم ما بی پولی را نمی شناسد، عزم ما خطر را می هراساند، عزم ما نیازی به اجازه ی پشت میز نشینانی ندارد که خود را رئیس و سرپرست می دانند، که خود را تافته ی جدا بافته می دانند، که خود را نخبه می پندارند، که خود را کوهنورد می دانند، که آنان اند که محتاج عزم مایند، که آنان اند که زیر چتر مایند. عزم ما نامه و گواهی و مجوز شورا نمی خواهد. عزم ما ریشه در ذات ما دارد، ریشه در پیشکسوتان ما دارد، ریشه در عمق وجود آنانی دارد که زندگی شان را وقف کوهنوردی این کشور کرده اند. عزم ما عزم جوانی است، عزم پرواز است. عزم ما عاشق است، شکست را نمی شناسد، کارشکنی را نمی فهمد، استهزا را عار نمی داند، طعنه را ننگ نمی شمارد، عزم ما فقط آنجا را می بیند، راس آن ستیغ بلند را.     

گفتم ما تنهاییم. ولی نه، ما تنها نیستیم. هزاران چشم به راه ماست، هزاران دست دعاگوی ماست. چشمان مادرم، دستان پدرم، نگاه دوستانم، همه پشتوانه ی ماست. ما تنها نیستیم، چند دهه کوهنوردی پر افتخار پشت ماست، این همه کوهنورد نو جو و نو طلب پشت ماست. پشتوانه ی ما ارز دولتی نیست، حکم قهرمانی نیست، مقام نخبگی نیست. پشتوانه ی ما های و هوی نیست، جنجال نیست، مصاحبه نیست، تلویزیون نیست. پشتوانه ی ما باربر بیچاره نیست، کپسول اکسیژن نیست، طناب ثابت نیست. پشتوانه ی ما عرق جبین ماست، صدای نفس نفس زدن های ماست، بغض در گلوی ماست، اشک حلقه شده در چشم ماست. پشتوانه ی ما سکوت ماست، صبر ماست. پشتوانه ی ما تویی، تو که چند سال تلاش ما را شکست ندانستی. پشتوانه ی ما تویی، نه آن حسودی که از ضعف خودش ما مسخره می کرد، نه آن ضعیفی که خودش جسارت پیمایش صد متر را در طناب خودش ندارد، نه آن کسی که هیمالیانوردی اش در یومارش خلاصه است، نه آن کسی که قهرمان دروغین است. پشتوانه ی ما تویی، تو که با نگاهت، تو که با صدایت، تو که با امیدت، با امیدت به آینده ای روشن برای کوهنوردی این مملکت، ما را راهی می کنی. پشتوانه ی ما تویی که صد متر راه از مسیر اعتلا را بر هزاران متر راه از مسیر تکرار ترجیح می دهی.

می گویند نمی توانید، می گویند کشته می شوید، می گویند شما را چه به این کارها! نخبگان ما نتوانستند، شما که اصلا نخواهید توانست. می گویند راهتان را می بندیم، پایتان را می گیریم. می گویند هیمالیا مال ماست، صعودش هم مال ماست، افتخارش هم فقط مال ماست، کیف و کوکش هم مال ماست، عشق و حالش هم مال ماست. می گویند بروید چند ماه دیگر جواب نامه ی تان را می دهیم، می گویند مگر بچه بازیست، مگر به این آسانی است! می گویند آنجا هییییییییییمااااااااااالیییییییییاسسسسسسسسست، توچال نیست!

می گوییم بترسید، دیر یا زود سردمداریتان به پایان می رسد، می گوییم این صعود برای شما کابوس است و این کابوس رویای ماست. می گوییم نتوانستن برای ما ننگ نیست، قله برای ما هدف نیست.
می گوییم جرات نداشتن ننگ است، هراسیدن ننگ است، درجا زدن ننگ است. می گوییم آری هدف قله نیست، هدف اعتلا است، هدف تجربه کردن است، هدف دیدن است، لمس کردن است، هدف آموختن است، از شکست درس گرفتن است.
می گوییم به شکست های ما بخندید، از ته دل، از سر کیف، نوبت ما نیز می رسد، آن زمانی که شکست های قبلی مان مانند نبردبانی ما را به بالای بالا می رساند. می گوییم اینک بخندید، خنده ی شما هرچه بلند هم باشد در آن پایین ها مانده است.
می گوییم ما از آن بالا به شما می خندیم، از آن بالا همه صدای مارا خواهند شنید، همه پیام ما را خواهند گرفت. می گوییم این پاداش ماست، این نتیجه ی صبر ماست، نتیجه ی پایمردی ماست، نتیجه ی جرات کردن ماست، نتیجه ی اشکهای ماست، نتیجه ی چند دهه کوهنوردی ماست که شما پایتان را بر گلویش گذاشتید، نمی گذارید بلند شود، نمی گذارید نفس بکشد. ولی ما از آن بالا پا بر گلوی شما خواهیم گذاشت، ما از آن بالا شما را پایین خواهیم کشید، ما از آن بالا ترانه ی زندگی را برای کوهنوردی مان خواهیم خواند، دست در دست هم، غرق شادی، غرق غرور، غرق افتخار.

نه ما تنها نیستیم، این کوه با ماست، هنوز هم در عکس هایمان کنارمان ایستاده، هنوز هم نگاهش که می کنیم صدایش را می شنویم. ما را می خواند، به مکتب خانه ی عشقش، به مدرسه ی زندگی اش، مدرسه ی کوهنوردی اش. مشتاق آموختن است، آموختن جسارت، آموختن خود باوری، آموختن پیشرفت. ما را می خواند به بهشت گم شده اش، ما را می خواند با همه ی بادهای سهمگینش، با همه ی بهمن های مهیبش، با صدای خرد شدن یخهایش. با آن که بر همه ی دنیای اطرافش محیط است، با آنکه همه را از بالا می بیند، اما ما را می خواند تا محاط ما شود، ما را می خواند تا خودش را خاک پای ما کند. نه به این خاطر که ما کسی باشیم، نه به این خاطر که ما در مقابلش عددی باشیم، که خود می دانیم در دریایش مثل حبابی هستیم و در آسمانش کمتر از ذره ی کاهی.
ما را می خواند چون می داند در فضای ماتم زده و درمانده ی کوهنوردی کشورمان، فقط اوست که می تواند دست ما را بگیرد. ما را می خواند چون می داند به او پناه آورده ایم، ما را می خواند چون می داند که ما فرعیم و اصل صدها یا شاید هزاران کوهنورد جوانی هستند که باید با مرام و مکتبش تربیت شوند. ما را می خواند چون خودش بزرگ است، رو به بالاست و از سر به زیر بودن ها خسته است، ما را می خواند چون جسارت تعرض به حریمش را داشتیم، چون پیام ما پیام ما نسیت، پیام کوهنوردان ایران زمین است، پیام تغییر است. 

نه این ما نیستیم. تنها هم نیستیم. این شمایید. شما که این راه را ادامه خواهید داد، شما که این تفکر را زنده نگه خواهید داشت، شما که فریب تکرار را نخواهید خورد، در باتلاق عاشقان میز و صندلی فرو نخواهید رفت. این شمایید که غرور مایید، که پیشران مایید، که انگیزه ی مایید. این دستان شماست که دعا گوی ماست، که خیرخواه ماست. این شمایید که همیشه زنده خواهید ماند، که آینده  متعلق به شماست، که آینده متکی به شماست. آری این شمایید، فقط کافیست بخواهید، بهترین ها را، رشدکردن ها را، بالاترین ها را، اولین ها را.  

ادامه مطلب ...

سه راهکار خوشمزه برای درد زانو

اگر مواد غذایی زیر را به رژیم غذایی خود اضافه کنید می توانید بدون دارو التهاب زانوهایتان را کم کنید.

سویا

نوشیدنی حاوی پودر سویا (حاوی ۴۰ گرم پروتئین)

. شما می توانید همین تاثیرات را از مواد دیگری مثل شیر با سویا، همبرگر سویا و … دریافت کنید.

میوه

خوردن روزانه مقداری میوه، خطر آسیب استخوان را کاهش می دهد

به نظر می رسد بهترین میوه ها برای درد زانو عبارتند از آنهایی که ویتامین ث دارند، مانند کیوی، پرتقال، انبه و گریپ فروت. تحقیقات احتمال داده که ویتامین ث باعث می شود که درد و التهاب زانو ها و ساختارهای حمایت کننده آنها کاهش یابد.

ماهی

ماهی و روغن آن در التیام درد ناشی از آرتریت نقش دارند. اسید چرب امگا-۳ علاوه بر سرکوب کردن مواد شیمیایی که باعث آرتریت می شوند، پروتئین هایی که در از بین بردن غضروف زانو نقش دارند را نیز نابود می کند.

.۲ واحد روغن ماهی در هفته یا روزانه یک گرم کپسول امگا-۳ میل کنید تا درد زانوی کمتری داشته باشید.

منبع: readers digest
مترجم: سپهر پیش بین


مقابله با حیوانات وحشی - خرس‌ها

نکات مهم در برخورد با خرس ها عبارتند از:

- از مسیرهای حرکت خرس‌ها اجتناب کنید. با کمی دور شدن از مسیر حرکت خرس‌ها و یا محل تغذیه آن‌ها، (مانند تمشک‌زارهای کوچک) احتمال برخورد شما با یک خرس به طور قابل ملاحظه‌ای کاهش می‌یابد.

- استفاده از نور در شب، قدم زدن یا دویدن در تاریکی بدون چراغ، سر و صدا یا بازدارنده مناسب معادل درخواست از خرس برای حمله می‌باشند. همچنین سعی کنید از محدود اصلی فعالیت‌های خرس‌ها دور بمانید. بنابراین از تنهایی در مناطق بکر طبیعی پرهیز و از هدفون استفاده نکنید. حرکت بصورت جمع دو نفره یا بیشتر توام با سروصدا و روشن نمودن چراغ پیشانی حیوانات وحشی را دور می کند به محض اینکه شما پخش شدید شانس به شما پشت می‌کند.

- حفظ خونسردی به طور کامل 

- توجه به این نکته که اکثر خرس ها، تمام تلاش خود را برای دور شدن از انسان ها انجام داده و فقط در مواردی که احساس کنند، انسان قصد آزار رساندن به آنها را دارد، حمله می کنند.

- در مقابل خرس قهوه‌ای تا زمانی که به شما حمله نکرده، ادای شخص مرده را درنیاورید.اگر بر روی زمین و زیر ضربات خرد کننده خرس قرار دارید این ممکن است که یک راه حل خوب به نظر برسد اما در بقیه اوقات انتخاب بدی است و ممکن است که خرس را به جهت بررسی اوضاع به سمت شما جلب کند.  

- عدم ایجاد واکنش یا حالت دفاعی زمانی که خرس ها به افراد نزدیک تر می شوند، زیرا این اعمال برای آنها تهدید به شمار رفته و ممکن است تصمیم به حمله بگیرند.

- عدم برقراری ارتباط چشمی با خرس ها که این حالت هم یک نوع تهدید برای این حیوان به شمار آمده و ممکن است درصدد آسیب رساندن برآید.

- بالا نرفتن از درخت

- پرهیز از دفاع یا صحبت کردن با صدای بلند و جیغ زدن

- قرار نگرفتن بین یک خرس مادر و فرزندش و در صورتی که این اتفاق بیفتد، لازم است هر چه سریع تر از بچه خرس فاصله گرفته شود.

- همراه داشتن وسیله دفاعی. استفاده از اسپری فلفل، حرکت دستان یا پرتاب سنگ و چوب در هنگام حمله این حیوان مؤثر است. دافع خانگی مانند مواد سفید کننده، گلوله‌های نفتالین و فلفل نمی‌توانند خرس‌ها را دور کنند. در حقیقت، این مواد اغلب می‌تواند آنها را به نزدیک شدن به شما به جهت بررسی بوی متفاوت تحریک کند.یاد بگیرید که از اسپری فلفل به طور صحیح استفاده کنید و همیشه در دسترستان باشد.

- خودداری از رفتن به سمت لاشه ها

- در نزدیک چادرتان غذا نخورید، حداقل در فاصله ۱۰۰ متر دورتر از چادر خود غذا بخورید. از ظروف مقاوم در برابر خرس‌ها برای ذخیره مواد غذایی خود استفاده کنید و آن‌ها را دور از دسترس قرار دهید. همیشه به کمپ در حالی نزدیک شوید که اسپری فلفلتان در دستتان آماده باشد.

گستره وسیعی از ایران زیستگاه خرس‌های قهوه‌ای است. از غرب استان خراسان شمالی و رشته کوه البرز کم‌کم جان می‌گیرد تا گوشه شمال غرب و استان آذربایجان و از جنوب همین استان تا کرانه‌های شمالی استان خوزستان و دامنه‌های زاگرس، زیستگاه حدود ۲۰۰۰ خرس قهوه‌ای است. سرزمین‌هایی که در فصول معتدل، کمی گسترده‌تر هم می‌شوند، طوری که در اواخر زمستان حتی در شمال پایتخت ایران هم می‌توان سراغ آنها را گرفت. در این مناطق خرس قهوه ای، شغال و گراز بیشترین گونه های زیستی را تشکیل می دهند. آمار نشان می‌دهد که حملات خرس‌ها در طبیعت فصلی می‌باشد و تعداد حملات در پاییز در خلال فصل شکار بیشتر از بهار اتفاق می‌افتد. فصل تمشک تابستانه نیز زمان اوج برخورد دیگر بین انسان و خرس‌ها می‌باشد. ساعت روز نیز می‌تواند در اینکه حمله چگونه شکل می‌گیرد نقش بازی کند. احتمال برخورد شما با یک خرس در طی یک پیاده روی شبانه در مجاورت یک رودخانه پر ماهی نسبت به همان پیاده روی در طی روز در حالی که سر و صدا می‌کنید بسیار بیشتر است.

 

ادامه مطلب ...