در بامداد روز چهارشنبه سی ام مرداد 1392، 18 نفر از جمع صمیمی در قالب گروه کوهنوردی ایثار، گردهم آمده و عازم منطقه علم کوه می شویم. برنامه حرکت بدین صورت است که روز اول( 30/5/92 ) به حصارچال رفته و کمپ را در آنجا برقرار کنیم و روز دوم به قله علم کوه صعود کنیم و همان روز به تهران برگردیم.گزارش صعود را در ادامه مطلب بخوانید
ساعت 6:30 صبح چهارشنبه از تهران با مینی بوس حرکت می کنیم و در ساعت 8 در کنار سد کرج حلیمی نوش جان کرده و و به راه خود ادامه می دهیم. ساعت 30/10 از مرزن آباد و ساعت 11 از کلاردشت عبور کرده و ساعت 30/11 در پناهگاه رودبارک ( ارتفاع 1546 متر ) پیاده می شویم.
پناهگاه رودبارک
پس از صرف صبحانه در رودبارک دو دستگاه وانتی که ما را تا تنگه گلو می برد، آماده می شوند. ساعت 20/12 حرکت کرده از رودبارک به سمت غرب در جاده خاکی ادامه مسیر می دهیم. مسیر را در امتداد جنوب غربی ادامه می دهیم و در گوشه و کنار شاهد ساختمانها و ویلاهای رنگارنگ هستیم که منطقه را از حالت بکری خارج کرده است. همچنین سنگهای معدنی کنده شده و رها شده در طول مسیر مشاهده می شوند. بعد از مدتی طبیعت از حالت جنگلی به کوهستانی تغییر شکل می دهد. در پشت وانت مشغول تماشای این مناظر، از پستی بلندیهای جاده عبور می کنیم. در ساعت 50/13 به آخر جاده خاکی در ورودی تنگه گلو در ارتفاع حدود 3300 متری رسیده و از وانت ها پیاده می شویم.
پیاده شدن از وانت
بارها را از وانت خالی کرده و با راننده ها برای پنج شنبه ساعت 18:00 برای بازگشت ، قرار می گذاریم. بعد از استراحت و اقامه نماز ظهر و عصر ساعت 45/14 به سمت حصارچال در جنوب علم کوه حرکت خود را آغاز می کنیم.
قبل از حرکت
در ابتدای راه از روی یک پل چوبی، عبور کرده و و به سمت چپ رودخانه می رویم. بعد از طی نمودن یک شیب تند و مسیر مستقیم دامنه کوه دو باره به رودخانه می رسیم و از پل چوبی دیگر رد شده و از سمت راست رودخانه در هوایی کاملاً ملایم و مطبوع به سمت محل کمپ حرکت می کنیم. کوهپیمایی در این منطقه لذت خاصی داشت که کلمات عاجز از بیان آن می باشند. با حرکتی یکنواخت وآرام، در ساعت 17 به محل کمپ در ارتفاع 3783 متری می رسیم.
حصارچال گردونه کوه
کنار ما در فاصله ای نه چندان دور نهر آبی در جریان است. با توجه به سرمای هوا ، به سرعت جای چادرها را انتخاب کرده و 5 عدد چادر را با کمک همه افراد گروه، بر پا می کنیم. با توجه به گرسنگی افراد، غذا ها طبخ و در چادرها میل می شوند. تا غروب را همه در حال استراحت و یا گشت و گذار در دشت حصار چال سپری می کنند.
کمپ ما در حصارچال
با اعلام زمان بیداری فردا صبح در ساعت 5 آماده برای خوابیدن می شویم. شب در حصارچال، باد آرام بود ولی هوا نسبتاً سرد، بطوریکه به حدود 2-4 درجه بالای صفر می رسید. آسمان شب پر ستاره و مهتاب همه جا را روشن کرده بود. شوق دیدن طلوع خورشید و رهسپارشدن بسوی قله علم کوه ، باعث شد که همگی در ساعت تعیین شده از کیسه خوابها خارج شده و برای صعود آماده شوند. صبحانه مختصری که شامل عسل و روغن زرد محلی و نان و ... است را میل کرده و با قرار دادن وسایل اضافه در چادرها، با کوله حمله در ساعت 15/6 بامداد بسوی قله علم کوه حرکت خود را آغاز می کنیم.
حرکت به سمت قله
در مسیر نظاره گر طلوع بسیار زیبای خورشید از پشت قلل دیوچال و ابیدر در هوایی صاف هستیم، مسیر ما از دامنه و سپس یال قله مرجیکش که در جنوب علم کوه می باشد، گذر می کند و باید این قله را صعود کرده و خود را به گردنه ای که بین قلل مرجیکش و علم کوه است برسانیم و از آنجا بسوی قله علم کوه حرکت کنیم. خورشید آرام آرام خودی نشان می دهد و گرما بخش محیط می شود. طنین صدای دعای سید و صلوات گروه، رقیبی جدی برای گرما بخشی خورشید است.... هر چه بیشتر ارتفاع می گیریم، نمای دشت حصارچال و قلل اطراف آن مشخص تر و زیبا تر می شوند. در سمت غرب ، قلل مناره و ستاره و خرسانها و در جنوب غرب ، قلل گردونکوه و لشگرک بزرگ ، جلوه ویژه ای دارند. لکه های کوچک و بزرگ برف و یخچال در گوشه و کنار پراکنده است. قلل و خط الراسهای البرز یکی یکی از پشت ارتفاعات جنوبی حصارچال ، سر بر می آورند.
تصویر پانوراما از قله علم کوه و خرسانها که از روی قله مرجیکش گرفته شد.
ساعت 50/8 به بالاترین ارتفاع ( 4590 متر) در زیر قله مرجیکش می رسیم و باید، به سمت گردنه ای که از مرجیکش بسوی علم کوه امتداد می یابد ، تراورس کرده و از راه پا کوب روی یال ، بسمت قله صعود کنیم. راه پاکوب دیگری پایینتر از این مسیر نیز وجود دارد که برای برگشت مناسب تر است. پس از عبور از مرجیکش راس ساعت 9 پای قله علم کوه می رسیم. در اینجا یخچال مرجیکش در سمت شرق گردنه، بوضوح مشخص است. قلل سیاه سنگها و جانپناه آن نیز که در امتداد شرقی قله علم کوه می باشند ، کاملا در دیدرس هستند. در سمت غرب گردنه و در دامنه جنوبی قله علم کوه ، یخچال عظیم خرسان قابل مشاهده است که تا حصار چال ادامه یافته است. استراحت کوتاهی کرده و پس از صرف خرما و شربت به صعود خود ادامه می دهیم.
چند گروه دیگر از چند استان مانند ایلام و آذربایجان و نیز گروهی از کشور آلمان را در حال صعود می بینیم. با بالا رفتن ارتفاع به بیش از 4600 متر، آثار کمبود غلظت اکسیژن نمایانتر می شود، با کمی استراحت و آرامش دادن و حرکت آهسته تر ، مشکل حل شده و گروه در قالب چهار تیم تقسیم و با سرعت متفاوت پشت سر هم به صعود ادامه می دهیم. نفراتی که کمی احساس ناراحتی می کنند با همراهی دیگر افراد گروه جهت حرکت آرامتر و انجام دادن استراحتهای متناوب ، به صعود ادامه می دهند.
نزدیک قله
وقتی به انتهای یال و روی خط الراس قله می رسیم ، ناگهان نمایی رویایی و بسیار دیدنی از قلل و یخچالهای سمت شمال علم کوه در دیدرس قرار می گیرند. یخچال عظیم و بسیار زیبای علم چال در سمت شمال دیواره علم کوه دیده می شود. دیگر راهی تا قله باقی نمانده و با صعود قسمت انتهایی مسیر به سمت غرب، در ساعت 30/10 پای بر دومین قله بلند ایران زمین به ارتفاع 4850 متر می نهیم. شوق و سرور همراهان در این صعود ، دیدنی است. 15 نفر افراد گروه ما، موفق به صعود این بام شده اند.
رسیدن به قله
گروههای دیگری هم بعد از ما به قله می رسند. جایی برای نشستن همه نیست و خطر سقوط وجود دارد. قله علم کوه از سمت شمال با دیواره های 400 متری خود محصور شده و باید مراقب بود که سنگی به پایین پرتاب نشود، چرا که مسیرهای مختلف سنگ نوردی فنی بر روی این دیواره وجود دارد.
در اوج
روی قله، جز یک پرچم زرد و نوشته هایی از کوهنوردان، نشان و اطلاعات دیگری نمی توان یافت! پنج دقیقه ای مشغول عکس و فیلم گرفتن می شویم. دل کندن از این قله مشکل است ، اما وقت تنگ است و باید جا را برای گروههای دیگر خالی کرد. بنابراین در ساعت 35/10 راه برگشت را پی می گیریم و ارتفاع کم می کنیم. به آرامی حرکت کرده و سعی می کنیم فشار زیادی به خود نیاوریم. نمای دشت حصارچال در وسط روز، هر لحظه دیدنی تر می شود ، قله مناره جلوه ویژه ای در این صحنه دارد. در نهایت در ساعت 10/14، به کمپ رسیده و می بینیم که افراد باقیمانده، لطف کرده و چایی داغ آماده کرده اند که مشغول صرف چایی و ناهار و استراحت شدیم. مه بسیار زیبایی منطقه حصار چال را پوشانده و هوا با نوازش خنکای قطرات مه ما را که می خواهیم منطقه را ترک کنیم، بدرقه می کند. سرپرست گروه پیشنهاد می کند که زودتر غذاها را میل و کمپ را جمع کنیم تا به موقع به وانت ها برسیم. وسایل را جمع کرده و چادرها را نیز خیلی سریع با مشارکت همگی جمع کردیم و در ساعت 4 به سمت تنگه گلو حرکت کردیم. مسیری را پیش روی خود داشتیم که روز قبل آنرا طی کرده بودیم اما مناظر زیبا و مه آلود آن برایمان تازگی داشت. گروههای کوچک و بزرگ دیگری را می دیدیم که داشتند به حصارچال می رفتند. چشمه آب کوچکی یافته و سیر نوشیدیم. انبوه برف باقیمانده از زمستان در این تنگه( تنگه گلو ) نماهای جالبی را در کف دره ایجاد کرده اند؛ در بعضی قسمتها رودخانه را کاملا پوشانده اند.
هوای دلپذیر و مناظر رویایی هنگام بازگشت از حصارچال
در ساعت 45/5 به انتهای مسیر کوهپیمایی و به کنار وانت هایی که با آنها قرار داشتیم ، می رسیم. خوشبختانه راننده ها ی خوش اخلاق بد قولی نکرده و حتی زودتر از موعد به استقبال ما آمده بودند. کوله ها را به دقت در وانت چیدیم و راهی برگشت شدیم. در ساعت 05/7 به رودبارک رسیدیم. در کلاردشت در یک رستوران نماز خوانده و شام را که جوجه کباب بود صرف نموده و همگی از منطقه خداحافظی کرده و به امید دیداری مجدد ، در ساعت 9 سوار ماشین شده و به خانه برگشتیم.
با تشکر ویژه از برگزار کننده این برنامه بیادماندنی سرپرست، مدیر پشتیبانی و راننده گروه کوهنوردی ایثار و همچنین دوست عزیز وحید سپنج که در نگارش این گزارش از مطالب ایشان استفاده کردم.